دخترک

ساخت وبلاگ
در چهار دیواری این شهر تنگ گیر کرده ای...

و دلت...

بیچاره دلم...

پ.ن: از یکجایی به بعد دیگه به خودت نمیگی نشد و قسمت نبود و وقت زیاده و میشه رفت، خیلی جدی به تلخی حرفت نگاهت میدوزی به خودت و میگی بیچاره راهت ندادن...اون وقت که دلت مچاله میشه

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 15:51

کاش من یک غریبه بودم، عین این غریبه هایی که آدم یکروز کنارشان مینشیند و همه حرفهایش را میزند، عین همه غریبه هایی که به آن ها از من گفتی از اصل قصه من نه آن بازی بزدلانه ای که همه چیز را تمام کرد.

کاش من یک زن معمولی بودم، کاش نمیتوانستم خودم را جمع و جور کنم کاش به خودم قول نمیدادم روی دلت یک حسرت عمیق بگذارم کاش من خودم نبودم کاش هر کسی جز خودم بودم تا لااقل یکبار از همه تکه های جا مانده این قصه بشنوم اول و آخرش تمام میشود! همه ما تمام میشویم من هم روزی تمام میشوم 

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 15:51

یک بسته بیسکوییت کارامل دار خریده بود، به همه حرفهایم گوش کرد اینقدر حرف زدم تا خسته شدم. حرف زد، گفت برایت دعا میکنم اما شرط دارد باید یکی بخوری گفتم نمیتوانم گفت مجبوری قول داده ام مجبورت کنم بخوری.... . گفتم بد رفتار کردم  فشار زیادی روم بود ببخشم دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 15:51

نمیدانم اینروزها بین صفحات مجازی قدیمی دنبال چی میگیردم دلم چرا اینقدر گرفته؟ چی میخام از به یاد آوردن و ورق زدن گذشته؟ اما دیروز یک جمله ای در یکی از وبلاگها خواندم که آرامم کرد...نوشته بود همه ما بالاخره یک روزی تمام میشیم دنیا هر شکلی هم که میخاد دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 105 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

هیچ وقت یک زن را تنها نگذارید.... هر کاری میخواهید با او بکنید، چه میدانم بگویید زشتی...دوستت ندارم...قدتت زیادی بلند است...شرایط مالی خانواده ات مناسب نیست...هم کف هم نیستیم. اما هیچ وقت تنهایش نگذارید...هیچ وقت با یک سکوت عمیق تنهایش نگذارید. هرچقد دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 111 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

قدیم که دلم میگرفت...

ذهنم شلوغ میشد یا حالم بد بود همه دغ و دلیم سر نوشته هام خالی میکردم اینقدر مینوشتم تا آرام بشم، همین کار کردم بعد مدتها از چیزهایی نوشتم که به خودم قول داده بودم دیگه ننویسم، اصلش یک نامه بود یک دنیا حرف نزده....

بعد آن آرام شدم، همان آدم قبل، دوباره به خودم گفتم قرار نیست عین باقی زن ها باشی، محکم باش، آرام گرفتم خودم را جمع و جور کردم و به همه سختی های دنیا لبخند زدم! نه از روی بیخیالی، من هنوزم یک جنگجوی یک دنده ام....

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 74 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

دیروز تولد علی بود، تا حالا برای اینهمه آدم غذا درست نکرده بودم، این تولد خیلی عجیب بود تجربه های زیادی نسبت به آدمها به دست آوردم...راستش بهانه های این شکلی دنیا انگار ساخته شده اند فقط و فقط برای شناخت آدمهای اطرافت، میفهمی روی کدومشون میشه وقت سختی حساب کرد و کی فقط برای اینکه دوستت باشه هست فقط برای بودن همین...

الحمدالله

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 86 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

وبلاگهای بروز شده بلاگفا را با وسواس چک میکنم شاید آشنایی از دوستان وبلاگی ام را پیدا کنم وقتی لینک های قدیمی را سرچ میکنم و با صفحه سفیدی که خبر از حذف آن وبلاگ میدهد روبرو میشوم دلم میگیرد نگهان غربت عظیمی بر دلم می نشیند...

گویی غریبم...خیلی غریب در شهری که مرا هیچ آشنایی نیست....

دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 100 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

بلند گریه نمیکردم...هیچ وقت، آروم اشک میریختم، هیچ وقت اینقدر بغض نداشتم که بلند گریه کنم...اما اون روز...اون روز که ساعت ها راه رفتن توی خیابون آرومم نکرد، رفتم پیش آقا...پر از سکوت بودم حتی با خودمم حرف نمیزدم، نمیدانم بغض چند روزم جمع شده بود روی دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 60 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

خوبی اش این است که کسی نمیداند اینجا مال من است...حالا گیرم که در این دنیا فقط یکنفر سپیدار داشته باشد  که از قضا آن یکنفر هم من باشم، چه حرفها دیگر چه کسی وقتش را از جذابیت های اینستاگرام میدزد و میاورد بین صفحه های پر نوشته بلاگفا حرام کند! اینجا ف دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 52 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

یک شب تا خود صبح در سپیدار نوشتم...اینقدر نوشتم که دلم خالی خالی شود اینقدر که دیگر یادم نیاید چه بر من گذشته است...آن شب را خوب به یاد دارم اما هر چه فکر میکنم یادم نمی آید چه نوشتم فقط نوشتم و نوشتم ونوشتم.... دروغ چرا گاهی نگاهش میکنم اینقدر که وا دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 84 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27

حرفهایش در سرم میچرخد، دلش میسوختها..خیلی میسوخت...من فهمیده بودم اما نمیدونست...به من پناه آورده بود انگار فرار کرده بود از چیزی...میگفت یکنفر دوستم داشت اما بهش نه گفتم پرسیدم تو هم دوستش داشتی یادم هست که چیزی نگفت اما خیلی دوستش داشت فهمیده بودم. دخترک...
ما را در سایت دخترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : spydar بازدید : 141 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 5:27